بیوه شدن دختر 23 ساله در شب عروسی - 20 بار مچ شوهرم را با زن های غریبه گرفتم
به گزارش سرویس اجتماعی خبر ناب به نقل از خبرآنلاین - زن ۳۲ ساله ای است که برای پیگیری پرونده طلاقش وارد مرکز انتظامی شده بود، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت: در دوران کودکی پدرم را به خاطر ابتلا به بیماری صعب العلاج از دست دادم و مادرم سرپرستی من و برادر کوچکترم را به عهده گرفت اما به خاطر اینکه پدرم حسابدار یک اداره دولتی بود، بعد از مرگ او بیمه حقوق پدرم را پرداخت می کرد و ما مشکل مالی نداشتیم.
همشهری در خبری نوشت:مادرم نیز مدام از اخلاق خوب پدرم در دوران کوتاه زندگی مشترک خودشان سخن می گفت و با حسرت از گذشته اش یاد می کرد که دیگر تکرار نخواهد شد. به همین دلیل هم هیچ گاه ازدواج نکرد و تنها با یاد و خاطرات پدرم به زندگی ادامه داد. در این شرایط من هم با خانواده خاله ام ارتباط بسیار صمیمانه ای داشتم تا اینکه عاشق پسرخاله ام شدم ولی هیچ وقت به کسی چیزی نگفتم. البته آرمین هم توجه خاصی به من نشان می داد و رابطه اش با من بسیار طبیعی و خانوادگی بود. از سوی دیگر مادرم اصرار می کرد درس بخوانم و به دانشگاه بروم.
هنوز آخرین سال دبیرستان را می گذراندم که روزی مادر و خاله ام از من خواستند دوستم وحیده را برای آرمین خواستگاری کنم. انگار قلبم از جا کنده شد. من خودم عاشق آرمین بودم و حالا باید از دوستم خواستگاری می کردم. بالاخره مجبور شدم و آرمین و وحیده در حالی باهم ازدواج کردند که من از شدت افسردگی گوشه گیر شده بودم. آنها بعد از ازدواج به یکی از شهرهای اطراف مشهد رفتند و من هم در آزمون سراسری در رشته پرستاری پذیرفته شدم.
با آنکه علاقه زیادی به این رشته نداشتم، به ناچار به شهر دیگری رفتم و به تحصیل ادامه دادم. هنوز تحصیلاتم به پایان نرسیده بود که روزی یکی از همکارانم در بیمارستان از من خواستگاری کرد و من با وجود مخالفت های مادرم با هوشیار ازدواج کردم. چند ماه بعد که تحصیلاتم به پایان رسید، قرار شد مجلس عروسی در باغ یکی از بستگانم برگزار شود. اما آن شب هرچه مهمانان در انتظار داماد ماندند، خبری از او نشد تا اینکه یکی از دوستان هوشیار وحشتزده تماس گرفت و گفت: هوشیار بعد از خروج از آرایشگاه با خودرو تصادف کرده و الان در بیمارستان است.
هراسان و نگران به بیمارستان رفتم ولی همسرم در کما بود و ۳ روز بعد هم جان سپرد. این گونه بود که من در ۲۳ سالگی بیوه شدم. تا یک سال هر روز به مزار هوشیار می رفتم و به بخت سیاه خودم می گریستم. حالا دیگر حتی به بیمارستان نمی رفتم و در خانه خودم را حبس کرده بودم تا اینکه بالاخره با اصرار و نصیحت های اطرافیانم دوباره به بیمارستان بازگشتم.
در همین روزها پسرعموی یکی از همکارانم که چند بار مرا در بیمارستان دیده بود با وساطت همکارم به خواستگاریم آمد و بدین ترتیب من با کوروش ازدواج کردم تا گذشته را از یاد ببرم. ولی چند ماه بعد متوجه شدم کوروش با زن غریبه ای ارتباط دارد و به من خیانت می کند. به همین دلیل به خانه مادرم رفتم و او را تنها گذاشتم ولی کوروش به سراغم آمد و با عذرخواهی تعهد داد که دیگر چنین اشتباهی نمی کند. اما او باز هم این رفتار زشت خود را تکرار کرد.
با آنکه صاحب دختری زیبا شده بودم، دیگر آن رابطه عاطفی و عاشقانه را با کوروش نداشتم چراکه او را مردی خیانتکار می دانستم به گونه ای که شاید ۲۰ بار مچ او را گرفتم و هر بار فقط عذرخواهی می کرد. من هم اهمیتی نمی دادم و دیگر برایم رفتارهایش بی معنی بود.
روزی وقتی سرگرم کارم بودم ناگهان روی تخت اورژانس جوانی را به بیمارستان آوردند که تصادف شدیدی کرده بود. یک لحظه درجا خشکم زد. او آرمین پسرخاله ام بود که مدت زیادی خبری از او نداشتم. بلافاصله اقدامات درمانی را شروع کردم و در مدت یک ماه که آرمین بستری بود، خودم امور مربوط به پرستاری را انجام می دادم. در یکی از این روزها آرمین با شرمندگی گفت از همان روزهای کودکی علاقه خاصی به من داشته و به مادرم نیز گفته بود اما مادرم مخالفت کرده و از او خواسته بود در این باره چیزی به من نگوید تا من بتوانم درسم را بخوانم.
با وجود این، من باز هم عشقم را پنهان کردم و به آرمین نگفتم که من هم روزی عاشق او بودم چراکه نمی خواستم دوستم وحیده زجرهایی را تحمل کند که من به خاطر خیانت های همسرم تحمل کردم. در واقع اگر من به دوستم خیانت می کردم پس دیگران حق داشتند که با شوهر من ارتباط داشته باشند. این بود که به او گفتم من هیچ علاقه ای به تو نداشتم و تنها تو را پسرخاله ام می دانستم.
حالا هم حدود ۲ ماه است که کوروش من و فرزندم را رها کرده و با یک زن غریبه به مسافرت رفته است و من هم برای پیگیری پرونده طلاق آمده ام.
با دستور سرگرد آبکه (رئیس کلانتری طبرسی شمالی مشهد) بررسی های قانونی و مشاوره ای درباره این پرونده به گروه مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی کلانتری سپرده شد.
این خبر توسط سایت خبرآنلاین منتشر شده و خبر ناب صرفا آن را به اشتراک گذاشته است.
منبع : خبرآنلاین
- انتشار عکس پسر جوان مریم کاویانی، عمه شاهرخ استخری در سریال فاصله ها - خیلی شبیه مامانشه+عکس
- تیپ و چهره (یونگ پو) سریال جومونگ بعد 18 سال در جشن تولد دخترش+عکس
- قشنگ ترین و جذاب ترین دختر 41 ساله ایرانی کیست؟ - شرط جالب ازدواجش ! + تصاویر
- دورهمی دونفره و دلنشین یوسف تیموری به همراه مادرش در رستورانی شیک - آقای بازیگری که کپی مامانشه+عکس
- خانم بازیگران ایرانی که با احساس به مردان جوان ازدواج کردند! + عکس و اسامی
- سفر تاریخی غلامرضا تختی و محمدعلی فردین به توکیو+عکس
- صفر تا صد اصالت لیلا اوتادی - این روزها ترند ایسنتاگرام شد! + تصاویری جذاب
- عکس احساسی بازیگر گناه فرشته برای روز مادر
- حذف سارا نیکا از پایتخت 7 صدای ارسطو را درآورد ! - پست معنادار ارسطو در حمایت از خواهران دوقلو !
- عکس مدلینگی آهو خردمند در جوانی قبل انقلاب و شوهر جذابش + تصاویری جدید در کانادا ! و بیوگرافی
- استایل شیک مرجانه گلچین در کنسرت طلیسچی
- تصوری جالب بدل پارسا پیروزفر درحال کمک به سیل زدگان در مشهد سوژه داغ رسانه ها شد+عکس
- جذاب ترین زن موفرفری سینمای ایران کیست؟ - چشم های رنگی و لبخند های خاص دارد!
- تغییرات زمین تا آسمون الهام حمیدی در گذر زمان - واقعا این خانم الهام حمیدی هستش ! + تصاویر
- عکس 2 خواهر زیبای لیلا بلوکات ! - کدام جذاب ترند خانم بازیگر یا خواهرانش !
- نخستین عکس از دختر جوان و اصیل خسرو شکیبایی - چقدرم شبیه پدرش هست+عکس
- سارقان سیم برق در دام پلیس افتادند - آنها سوابق متعدد داشتند
- عکس فوت پرندگان در اثر تگرگ مشهد
- شدید شدن بارش احتمال وقوع سیلاب در این 10 استان
- هکر 15 ساله میلیاردر در دام پلیس افتاد - او اطلاعات بانکی 1300 نفر را دزدید
- هشدار به تهرانی ها؛ ساکنان این مناطق منتظر وزش باد شدید باشند - سامانه بارشی هم در راه است؟
- غرق شدن جوان زنجانی در استخر پرورش ماهی
- نگرانی اورژانس از افزایش چشمگیر این نوع مرگ در تهران
- قتل حمید جلوی کافی شاپ در شرق تهران - اعدام بخاطر هواخواهی از دوست صمیمی + عکس
- بلایی که آب شیرین کن ها بر سر خلیج فارس می آورند - شیرین سازی 6.5 میلیون مترمکعب آب خلیج فارس توسط 4 کشور - گرمای 8 درجه ای آب با تاسیسات نمک زدایی
- زباله های تهران به کدام منطقه منتقل می شود؟
- پیدا شدن جسد در آب های آتشگاه - آیا این جسد متعلق به سبحان کوچولو است؟
- درختانی که سنگ شدند