در زنگ تفریح معلمان چه می گذرد؟
به گزارش سرویس فیلم خبر ناب به نقل از همشهری - همشهری آنلاین- رابعه تیموری:همکارانش یکی یکی از کنارشان می گذشتند و وارد دفتر دبیران می شدند. لحظه ای بعد بوی چای تازه دم توی دفتر پیچید. مریم باز هم می گفت: از بیماری لاعلاج مادرش که داروهایش کمیاب شده، از بدهکاری پدرش که این روزها سیگار از سیگارش نمی افتد... وقتی مریم خوب سبک شد، دیگر چایی او از دهان افتاده بود، زنگ به صدا درآمده بود و بچه ها راضی و ناراضی به کلاس می رفتند. ایستاده چای سرد را سر کشید و به طرف کلاس رفت. مریم ته کلاس نشسته بود، نیمکت ردیف آخر، حالا چشم هایش می خندید. اینجا یکی از دبیرستان های متوسطه دوره دوم دخترانه تهران است:
خانم معلم های کم حافظه
تا وقتی دبیر زبان انگلیسی به دفتر نیامده، خوش و بش ها و چاق سلامتی ها کوتاه و زیر لب است، ولی او که از راه می رسد، همهمه آرام اتاق به ولوله تبدیل می شود! همکارانش او را الهه صدا می زنند و ١٢ سال خدمتش را در همین مدرسه گذرانده است. از آتش سوزاندن و شوخی های خودمانی اش نمی توان حدس زد که امروز صبح از بیمارستان یکراست به مدرسه آمده و وقتی خانم مدیر حال مادرش را می پرسد، انگار همکارانش از کم حافظه بودن شان کمی شرمنده می شوند. خانم موسوی از خانم ناظم سختگیر مدرسه بچه ها را بهتر می شناسد و هر بار که او از شیطنت یکی از بچه ها گلایه می کند، خانم معلم ادبیات آنقدر حسن هایش را می شمرد که خانم ناظم متوجه می شود نیمه پر لیوان را ندیده است! اما وقتی درددل او به شیطنت و بازیگوشی رویا می رسد، خانم موسوی با دیدن او که گوشه حیاط مشغول آب پاشیدن روی بچه ها و تقلید تکه کلام های معلمان است، ترجیح می دهد سکوت کند. با آن که خانم ناظم قدغن کرده که دانش آموزان زنگ تفریح مزاحم معلمان شوند، مریم از توی حیاط و به ایما و اشاره به خانم موسوی می فهماند که باز دیشب خانه آنها میدان جنگ بوده و باید به دور از چشم خانم ناظم با او گپ بزند و درددل کند تا بتواند زنگ بعد، سر کلاس هندسه دل به درس بدهد.
تفریح تمام شد
خانم کمالی همیشه برای تدارک ناهار خانواده پیشنهادهای دست اولی دارد و وقتی او با سینی چای از راه می رسد، خانم مدیر سر بحث در مورد ناهار را باز می کند: «خانم کمالی جان سبزی سرخ کرده و بادمجان های کبابی که دیروز برایم خریدی حرف نداشت. برای ناهار بچه ها کشک و بادمجانی پختم که به صد تا چلوکباب می ارزید.» تعریف و تمجید او کافی است که همکارانش هم مشتری شوند و خانم کمالی را مامور کنند که لیست سفارشات آنها را به بانوی سرپرست خانواری برساند که در همسایگی او زندگی می کند و خرج درس و مشق تنها دخترش را با پاک کردن سبزی و فروش سبزی آش و قورمه سبزی، پیازداغ، سیرداغ و بادمجان کبابی درمی آورد. جعبه بی سکوییت روی میز خریداری ندارد و قبل از این که چای های خوشرنگ و تازه دم خانم کمالی از دهان بیفتد، چاشنی های رنگارنگ یکی یکی از کیف ها بیرون می آیند. هنوز فنجان های سفید دور طلایی خالی نشده اند که خانم ناظم به سراغ کلید مدور گوشه دفتر می رود تا با صدای کشدار و گوشخراش آن پایان زنگ تفریح را اعلام کند. درحالی که فنجان چای خانم موسوی هنوز دست نخورده روی میز است، همکارانش یکی یکی به سمت کلاس های درس می روند.
این خبر توسط سایت همشهری آنلاین منتشر شده و خبر ناب صرفا آن را به اشتراک گذاشته است.
منبع : همشهری آنلاین