چرا انیمیشن ایرانی به ژانر تخیلی و آینده نگر کمتر پرداخته است؟
سرویس فرهنگ و هنر - چرا انیمیشن ایران، با وجود برخورداری از ظرفیت‌های تکنیکی و هنری، کمتر به ژانر علمی‌ تخیلی و آینده‌نگر پرداخته و در عوض، روایت خود را بیشتر با زبان اسطوره و ناخودآگاه جمعی درآمیخته است؟ این پرسشی است که یکی از سازندگان انیمیشن با نگاهی انتقادی آن را مطرح کرده است.

به گزارش سرویس فرهنگ و هنر خبر ناب به نقل از خبرآنلاین -  اشکان رهگذر، نویسنده و کارگردان انیمیشن که در جشنواره فجر سال گذشته با انیمیشن «ژولیت و شاه» حضور داشت، در نوشتاری با عنوان «فلسفه روایت در انیمیشن ایرانی؛ قصه گویی به زبان اسطوره و ناخودآگاه جمعی» از منظری دیگر به سینمای انیمیشن پرداخته است.  

او در این جستار که در اختیار خبرگزاری ایسنا گذاشته، نوشته است:

«انیمیشن، هنری است که در مرز خیال و واقعیت شکل می گیرد و از این رو، بستری منحصربه فرد برای روایت داستان هایی را فراهم می آورد که یا در اعماق گذشته ریشه دارند یا در افق های دور آینده سر برمی آورند. در سینمای انیمیشن، روایت نه تنها ابزاری برای انتقال معنا بلکه نیرویی برای شکل دادن به ناخودآگاه جمعی است؛ نیرویی که در ایران، به واسطه پیشینه ای غنی از اسطوره ها، حماسه ها و متون ادبی، بیش از هر چیز به گذشته چشم دوخته است. در چنین بستری، قصه گویی در انیمیشن ایرانی اغلب در تعامل با متون کهن، تاریخ پرشکوه، و بن مایه های اساطیری شکل گرفته و کمتر به آینده ای خیالی یا تخیلی نظر داشته است. این نوشتار می کوشد تا به فلسفه روایت در انیمیشن ایرانی از منظری انتقادی بنگرد و به این پرسش پاسخ دهد که چرا انیمیشن ایران، با وجود برخورداری از ظرفیت های تکنیکی و هنری، کمتر به ژانر علمی تخیلی و آینده نگر پرداخته و در عوض، روایت خود را بیشتر با زبان اسطوره و ناخودآگاه جمعی درآمیخته است.

سینما، عرصه تأثیرپذیری و تأثیرگذاری است. در همین راستا، بعد از دیدن فیلم «میان ستاره ای» نولان، با چند نفر از دوستان ابراز شگفتی می کردیم و این سؤال مطرح شد: با اینکه سینمای ایران در ژانر خود بسیار درخشان است، چرا هیچ وقت هیچ فیلم—حتی نیمه موفقی— در زمینه های علمی و تخیلی و با نگاه به آینده در ایران ساخته نشده؟ و چرا حتی این تلاش های اندکی که می شود، ناموفق و عقیم هستند؟

جواب ساده بود: در کشوری که بیش از هفت هزار سال تاریخ دارد، نمی توان قدرت آنچه پشت سر گذاشته ایم را نادیده بگیریم. صدایی رسا و آوایی زیبا از گذشته ایران به گوش می رسد و در ناخودآگاه هر ایرانی یا هنرمند ایرانی نجوا می کند که: «من را بخوان».

چنین فرهنگ و تاریخ کهنی که پر است از شاهکارهای ادبی و تاریخی— کشوری که می توان با جرأت ادعا کرد یکی از پایه های اساطیر در تاریخ اساطیری جهان است—را نمی توان نادیده گرفت. از همین رو، هنرمند ایرانی—و بهتر است بگوییم فیلم ساز، یا دقیق تر، فیلم ساز انیمیشن که ابزار بسیار قدرتمند انیمیشن را در اختیار دارد—ناخودآگاه به سوی این گنجینه غنی می رود و تلاش می کند از این اقیانوس بی انتها، فرازی را انتخاب کرده و آن را با زبان انیمیشن به مخاطب ارائه کند.

پرواضح است که چنین رویکردی در داخل کشور با استقبال مخاطب هم همراه می شود، چراکه مخاطب نیز مانند پدیدآورنده نمی تواند از این تاریخ سترگ چشم بپوشاند و هرجا که اثری در رابطه با شاهنامه یا تاریخ ایران ساخته می شود، کنجکاوانه برای دیدن و ارتباط با اثر می شتابد.

ولی آنچه در این میان مغفول می ماند، و یا شاید عاملی برای عدم موفقیت برخی از این آثار باشد، عدم شناخت دقیق مؤلفان این حوزه از اقتباس است؛ عاملی که گاهی نویسندگان انیمیشن را، از سر وفاداری به اصل اثر، به تعریف نعل به نعل قصه می کشاند؛ که صد البته چنین رویکردی، با تمجید مخاطبین عام در مواجهه با آن و برای مدتی کوتاه روبه رو می شود، ولی هیچ گاه نمی تواند آغازگر گفت وگویی در باب آثار سترگ تاریخ ادبیات ایران یا تاریخ ایران باشد؛ چراکه چنین آثاری از مهم ترین اصل سینمای انیمیشن—یعنی سرگرمی—بی بهره اند و عمدتاً سرگرم کننده یا هیجان انگیز نیستند.

نویسنده و فیلم ساز انیمیشن باید با آشنایی با ماهیت اسطوره، و با شناخت از علم اسطوره شناسی، به مطالعه آثار اسطوره ای بپردازد، و با بهره گیری از خلاقیت و دانش خود، بتواند طرحی نو دراندازد و آن را ارائه کند. چنین رویکردی هم با انتقاد مخاطب روبه رو می شود و هم، از طرفی، مخاطبان جدید را به سوی اثر می کشاند و گفت وگو ایجاد می کند؛ چنانچه در آثاری همچون آثار استاد بهرام بیضایی، چنین گفتمانی را شاهد هستیم.

برای رسیدن به این امر، تکنیک های گوناگونی پیش روی نویسنده است: بازی با زمان که از دریچه سفر در زمان توسط قهرمانان داستان اتفاق می افتد؛ یا روایت گری از زاویه ای متفاوت از آنچه در تاریخ یا اسطوره برای ما تعریف شده است؛ تا توسعه داستان های اساطیری یا تاریخی و ترکیب آن با خیال و جادوی سینما. همه این راهکارها بارها و بارها توسط اساتید سینمای جهان—چه در چارچوب انیمیشن و چه در چارچوب سینمای زنده—آزموده شده اند؛ و یا گاهی، هنرمند ایرانی با قراردادن ماهیت داستان یا اتفاق تاریخی و اساطیری در بستری جدید و با شخصیت هایی نو، به صورت غیرمستقیم به آن واقعه تاریخی یا بستر اساطیری می پردازد.

پس، آنچه از این جُستار کوتاه برمی آید، این است که ذات ملی و تاریخی کشور ما، ایران، پیوندی بسیار غنی و قدرتمند با تاریخ مستند و اسطوره ای خود دارد. هنرمندِ فیلم ساز یا انیمیشن ساز باید بتواند با شناخت دقیق از ماهیت اسطوره شناسی و مطالعه بر اسطوره ها یا تاریخ کشور، آثاری بدیع خلق کند که ناخودآگاه در دل هر ایرانی جا باز کرده و گفت وگو ایجاد کند؛ و از طرفی بتواند با روایتی سرگرم کننده و زیبا، با مخاطبین خارجی نیز ارتباط برقرار کرده و آنان را با این تاریخ غنی آشنا کند؛ چنان که دهه هاست شاهد چنین رویکردی در تولید سینمای انیمیشن ژاپن هستیم.»

این خبر توسط سایت خبرآنلاین منتشر شده و خبر ناب صرفا آن را به اشتراک گذاشته است.

منبع : خبرآنلاین

اخبار گوناگون در خبر ناب